ریشه ی نام شهرهایی از گیلان

 

انزلی:
-------
چند روایت درباره نام انزلی:
۱- انزلی برگرفته از کلمه انزلیج یعنی اسکله ی پهلو گرفتن کشتی ها.
۲- برگرفته از نام قوم انزان که در گذشته در ساحل دریای مازندران می زیستند.
۳- انزل و یا انگر که به معنی لنگر است.
۴- چون کادوسیان, یعنی ساکنان بومی گیلان با پارسیان متحد شدند, به این مناسبت این محل را انشان یا انزان که خاستگاه پارسیان بود نامیدند. در سال ۱۳۱۴ نام شهر را به پهلوی تغییر دادند و در سال ۱۳۵۷ دوباره به انزلی تغییر یافت.

آستارا:
--------
در گذشته چون در منطقه آستار مرداب ها و باتلاق های زیادی بود، کاروان هایی که از آن جا می گذشتند بسیار آهسته و با احتیاط باید از آن منطقه می گذشتند و آن منطقه را آسته رو یا آهسته رو می خواندند, که کم کم به آستارا تبدیل شد.

رشت:
-------
نام قدیم رشت دارالمرز بود. نمیدانم از کی به رشت تغییر یافت. روایتی است که چون این شهر یکی از مراکز بزرگ ابریشم ریسی بود نام رشت که مشتق از ریسیدن و رشتن است روی آن گذاشته شد. به روایتی دیگر کلمه رشت از دوبخش "رش" یا وارش که به معنی باران ریز است و پسوند "ت" که تداوم را می رساند تشکیل شده است و مجموع آن می شود شهر باران های همیشگی. به عقیده دهخدا کلمه رشت به حساب ابجد سال ۹۰۰ هجری می شود و چون شهر در این سال ساخته شده است، آن را رشت نامیدند.

رودسر:
--------
رودسر از شهرهای باستانی ایران است و در دوران باستان کوتم نامیده می شد. عرب ها آن را هوسم می نامیدند. نزدیک به پانصد سال پیش نام شهر به رودسر (کنار رود) تغییر یافت.

صومعه سرا:
--------------
اسم این شهر را برگرفته از عارف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری شیخ عبدالله صومعه ای می دانند که امروزه مزارش در اول جاده صومعه سرا ـ فومن قرار گرفته است. برخی بر این باورند که چون در گذشته های دور در این منطقه گلی به نام (صومعه) وجود داشته و اسم آن از آن جا برگرفته شده است. از آن جا که در زبان گیلکى صومعه سرا را " سوماسرا" تلفظ مى کنند، و با توجه به معنى کلمه "سوما" که زاهد و بى ریا معنى مى دهد، گروهى این مساله را دلیل نام گذارى این منطقه می دانند و البته قرار گرفتن تعداد قابل توجهى امام زاده و مسجد در این منطقه نیز از نکات قابل اشاره در نام گذارى این شهرستان است. (این مطلب تماما از وبلاگ سوما است).

لاهیجان:
----------
لاهیجان یعنی شهر ابریشم . دکتر بهرام فره وشی استاد زبان های باستانی می نویسد: لاه در پارسی میانه به ابریشم اطلاق می شده و در برهان قاطع لاه به معنی پارچه ابریشمی سرخ آمده است. لاهیگان که لاهیجان شده یعنی محلی که در آن جا ابریشم به دست می آید.

لنگرود:
--------
لنگرود که در قدیم بندری آباد بود و چون در رودخانه اش کشتی ها و قایق ها لنگر می انداختند نام "لنگر رود" و بعدها لنگرود را به خود گرفت.


عکس میدان شهدای کلاچای


 

 

[ دو شنبه 11 اسفند 1393 ] [ 18:37 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4304 ] [ نظرات () ]
کره محلی ، سوغاتی درون فامیلی گیلان

 

بردن کره محلی گوسفند ، گاو و گاومیش به عنوان سوغات به نوبه ی خود ، میان دامداران کوه نشین و یا خانواده های دامدار جلگه گیلان رایج است .

این خانواده ها چنان چه سفری دور یا نزدیک در پیش داشته باشند و بخواهند به خانه ی قوم و خویش خود در شهر وارد شوند ، از چند روز قبل مقدمات تهیه کره را تدارک می بینند .

کره حاصله را بوسیله ی مالش دست به صورت گلوله های بزرگ کروی و بیضی شکل در می آورند که اغلب اثر انگشت سازنده ، بر روی آن مشاهده می شود ، سپس آن را داخل کاغی مومی کرده و می برند که بعد از این آمده مصرف میشود .وحتی در بازار مصرف نیز عرضه میگردد.


 

 

[ دو شنبه 11 اسفند 1393 ] [ 18:36 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 3566 ] [ نظرات () ]
کوه ربار ماسوله در زمستان 93

 

[ دو شنبه 11 اسفند 1393 ] [ 18:34 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 3357 ] [ نظرات () ]
چند واژه پیشنهادی

پارتی -----> دس فارس ( به معنای شخصی واصل به جاهای بالاتر و مهم تر مثلا در دستگاه های دولتی)

دانشگاه -----> دونش جیگا ( محل کسب دانش)

آزمایشگاه ----->ازمیت جیگا (محل آزمایش)

نیرو ------> قووت ( در مسایل فیزیک) ( توضیحی بدهم درباره پالایش زبان: یعنی به روز کردن زبان در بهترین حالت با آنچه که در چنته داری و اگر هم خود زبان کفایت نکرد مجبور به واژه سازی میشویم و نهایتا اگر این هم نشد به مبادله واژه با زبان های همریشه و دیگر زبان ها می پردازیم به نظرم قووت در زبان گیلکی جا افتاده است هر چند عربی باشد ولی کاربرد دارد به این ضرب المثل دقت کنید:  (وقتی کسی آخرین لقمه غذای خود را نخورد به او میگویند - تی قووته- )

انرژی ----> نا

کتاب خانه -----> ماتک جیگا
مدرسه----->دونش خونه (فرق این با بالایی در این است که استفاده از - خونه - معنایی خودمانی تر دارد و میشود گفت معنای کمتر و لول پایین تری دارد نسبت به دونش جیگا)

 

برچسب ها: = ,
[ شنبه 9 اسفند 1393 ] [ 17:46 ] [ مانی معصومی راد ] [ بازديد : 4315 ] [ نظرات () ]
گیلکی چاکوده واجوون

توضیحات مربوط به هر یک از واژگان معادل زیر برای گیلکی در اینجا آمده است. می توانید توضیحات را نیز مطالعه بفرمایید.

نپیک«Nepik» = کتاب

زاهیگ«Zahig» = عنصر

ویشگین«Višgin»=اتم

همستار«Hamastar»=رقیب

نون «Nun»= الان ، حالا

هنگارتن«Hөngartөn» = ملاحظه کردن

ایوج«Ivaj»= فقط ، تنها

چیهر«Chihr»= طبیعت

سهمان«Sahman» ، سهمون«Sahmo:n»=جمله

هوده «Hudө»، هودگ«Hudag» = فایده

بژ «Bež» = اما ، ولی

 

[ شنبه 9 اسفند 1393 ] [ 11:50 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 4003 ] [ نظرات () ]
گیلکی واجون

دوکو «duku» : ضربه

وخش «vaxš» : صحرا ، بیابان ، دشت

دˇغـˇن «dөgөn» : کانال آب ، نهر

دولاب : صندوق. همچنین پسوند مکان در زبان گیلکی، گیل دولاب ، تالش دولاب

دوؤل «duöl» : عمیق ، ژرف ، گود

دول «daval» : فریب ، خلف وعده

اِشپˇن «ešpөn» : آرنج

اِشپˇر : آرنج

اِشکُب : نوک آرنج

سوک : خروس

تله «talө» : خروس

سوتـˇه «sutө» : توت

سوسو ، سوسه : تحریک ، برانگیختن

اُشتن «oštan» : روییسدن ، رستن

پستاو «pastav» : تعقیب

بـˇرˇمـˇسن «bөrөmөsan» : رایج شدن ، شیوع یافتن

بـˇرˇمس : واگیر ، شیوع یافته

خـˇمانـˇه «xөmanө» : انبان

خم «xam» : قوس

خمیرˇه «xamirө» : ذات

خنی «xani» : برای ِ ، به خاطرِ

کولام ، کوتوم «kutom» ، کوتام : آلاچیق

لاباش : رخت خواب

لاخه : شاخه - تک - یک عدد از یک جفت را نیز گویند.

لاسه == معادل سازی شده با : سیال ، شاره ، خمیرسان در علم سیالات.

- لاسه : سیال

وˇدˇد «vөdөd» ، وˇدˇک «vөdөk» : غده

بیـˇـه «biyө» : رود بزرگ ، شط

نئـˇن «naөn» : گذاشتن

بوز : پاشنه ی پا

بوسار : متعفن

بوک : پوزه

وˇنگ «vөng» : گریه

برمه «berme» : گریه

برچسب ها: واژگان گیلکی ,
[ چهار شنبه 6 اسفند 1393 ] [ 8:37 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 3773 ] [ نظرات () ]
واژگان معادل گیلکی

توضیح و گزارش هر یک از واژگان و علت معادل سازی در بخش انجمن سایت آمده است. میتوانید برای خواندن توضیحات واژگان به اینجا بروید.

فاود «faved» : شمع ( منظور شمع و شمع کوبی در علم ساختمان و مهندسی است). این واژه در اصل به معنای پایه های فرو رفته در زمین است که معادل با شمع کوبی ساختمان گرفتیم.

فاود زیئن «faved zien» : شمع کوبی

سرکله «srkallө» : آغاز و شروع کار

تئن «tien» : بافتن ، تنیدن

چیه «ceyө» : حاشیه

تنکار «tөnөkar» : پایان و فرجام

لاچه : نرینه ، مذکر

چلک «calk» : سبد ، نوعی سبد

زیبیل : زنبیل

گوآل «gual» : جوال

گوآل دوج : جوال دوز

گردبنه «gredbenө» : زیر دیگی

کیش : شمشاد

سوفال : سفال

خلات «xөlat» ، خلت «xөlөt» : سفال

بینه : نعناع

پراچ «prac» : صافی ، الک

فشکل «fөškөl» : گوآلوچه ، گوجه سبز بزرگ

گوخلی «güxali» : [فشکل]

کوتر «kutөr» : ظرف

رکج «rakaj» : سفال ساز ، کوزه گر

لپه «lapө» ، لپ «lap» : توپ

پیلپ «peylap» : فوتبال . (توضیح:پی:پا « pey=foot » + لپ:توپ « lap=ball » )

پیلپ مزو «peylap mezu» ، پیلپ بازی : بازی فوتبال ، ورزش فوتبال.

پوگودن «pugudan» : تصفیه کردن و پالایش، تمیز کردن ، پاک کردن

یاپون «yapön» : شِنِل

کبا «kөba» ، کپا : قبا

چوخا : کُت ، کت مردانه

والسن «valөsan» : حلاجی کردن

والاشتن «valaštөn» : تجزیه کردن (در اصل: از هم جدا کردن رنگ ها در پشم ریسی و شالدوزی را گویند که ما معادل تجزیه کردن گرفتیم)

بزارشتن «bөzarөštan» : اندودن

پاچال : پدال

تان : پایان ، فرجام ، آخر کار

ارج «araj» : عمل ضرب ، ارج گودن : ضرب کردن

گوراوه «guravө» : جوراب

گوˇوره «gürө» : جوراب

جوروف «juröf» : جوراب

یخ «yax» : یقه

هوشه «huša» :خرگوش

اره نومو «arө numu» : نقش اسلیمی(ایرانی)

کجدو «kajadu» : کاج

کوآ «kua» : سرخس

سو «sev» : سیب

میل «mil» ، میلوم«milöm» : مار

رج «raj» ، رچ : ردیف

ویریف «virif» : اریب ، کج ، زیگزاگ

کنار «kanar» : حاشیه

سراچئن «saraciyen» : تمام کردن ، به پایان رساندن.

ریه ریه «riya riya» : راه راه

پوت : بوته

کیلیم : گلیم

هر «hөr» : ابر

نومو «numu» : عکس ، تصویر. (در اصل به معنای نقش و نگار است ولی ما معادل عکس و تصویر آوردیم)

لاچ : نقش ، نگار

لاج : نقش ، نگار

آریشه آریشه «ariša ariša» : رنگین کمان

رس «ras» : خط ترسیمی( منظور خط هندسی است نه خط نوشتاری یا الفبا: _____________ )

خالی: قالی ، قالی معرب خالی است.

خولی «xöli» : قالی

خالچه ، خولچه : قالیچه

اونکی «unki» : انگور

نول «nөvөl» : عکس ، تصویر ، نقش و نگار

وئوجین «vaojien» : بافتن

جلدغه «jaldөqe» : جلیقه

غوپه «qupө» : پولک ، قپه

پابزار «pabzar» : کفش ، چموش

پاوزار «pavzar» : کفش ، چموش

وند «vand» : بند کفش

چکتو «cakөtu» ، چوکوتور«cukutur» : اسکیت ، اسکی روی برف. این اسکی مدور از چوب انار یا سر شاخه های درختان ساخته می شد و گیلانیان کوه نشین در زمستان برای راه رفتن روی برف آن را زیر چموش خود می بستند.

اورسو «ursu» : عروس

دولاب «dulab» : صندوق ، پسوند مکان در زبان گیلکی نیز هست. همچون گیلدولاب ، تالشدولاب.

یاشگه «yašgө» : انبار

نوغول ، نوغوله «nuqulө» : استوانه

تبجه «tөbөjө» : طَبَق ، سینی گرد چوبی.

هراتی«hrati» : خرّاطی ، درودگری. واژه ی عربی خراط برگرفته از همین واژه است.

هرات «hrat» : خرّاط

کتل ، کتله «kөtөlө» : صندلی

لاوک «lavөk» ، لاک : طَبَق

ماتَک «matak»: کتاب

دِپ«dep»: خط

 

 

[ سه شنبه 5 اسفند 1393 ] [ 9:8 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 5124 ] [ نظرات () ]
آشنایی با غار تلابون املش

 

غار تلابون یکی از غارهای استان گیلان است که در یک کیلومتری شرق روستای گورَج از توابع شهرستان املش قرار دارد.

این غار در دامنه پرشیب یک صخره‌ واقع شده و فاصله آن تا قلعه شاه‌نشین گورج که در رأس کوه بنا شده، 200 متر می‌باشد و تا عمق دره، 300 متر فاصله دارد.
دهانه غار تلابن به سوی شمال، ارتفاع آن 3 متر و عرض آن بیش از 1 متر می‌باشد. عمق غار 15 متر است که در انتها به بریدگی صخره‌ای می‌رسد و به نظر می‌رسد این بریدگی افقی، عمق غار را به دو طبقه تقسیم نموده است.
این غار در حال حاضر به عنوان محلی برای نگهداری دام‌های اهالی روستا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در طی زمان‌های مختلف، درون این غار حفاری‌های غیرمجاز صورت گرفته به طوری که در بخش‌هایی از کف غار، به هم ریختگی‌هایی دیده می‌شود.

از آنجا که در دهانه غار آثار استخوان به صورت پراکنده دیده ‌شده، احتمال داده می‌شود که این غار در گذشته‌های دور، سکونتگاه انسان بوده است.
لازم به ذکر است که کلمه «تلا» به معنی کوه سنگی و «بون» به معنای زیر کوه می‌باشد. نام این کوه به صورت «طلابن» نیز نوشته می‌شود.

در بالادست این غار، غار دیگری به نام مگس تله وجود دارد که محل جمع‌آوری زنبور عسل و آشیانه عقاب‌ها بوده است.


 

 

[ دو شنبه 4 اسفند 1393 ] [ 10:45 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 3935 ] [ نظرات () ]
کوه ربار ماسوله در زمستان 93

 

 


 

 

موضوعات: ماسوله , ,
[ دو شنبه 4 اسفند 1393 ] [ 10:44 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 3812 ] [ نظرات () ]
یادش بخیر....





[ دو شنبه 4 اسفند 1393 ] [ 10:41 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 2252 ] [ نظرات () ]
جواهری ناشناخته از طبیعت زیبای گیلان

 

جواهر دشت گیلان *

مسیر دسترسی به جواهر دشت  :

 گیلان –رودسر- کلاچای- نرسیده به چابکسر دو راهی سیاهکلرود- جواهر دشت

 

[ یک شنبه 3 اسفند 1393 ] [ 10:0 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 3722 ] [ نظرات () ]
طرز بافتن جوراب پشمی در تالش ( پَشمَه جورَب)
[ یک شنبه 3 اسفند 1393 ] [ 9:58 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4842 ] [ نظرات () ]
ماسوله

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه مطلب

برچسب ها: تصاویر ماسوله , masooleh ,
[ چهار شنبه 22 بهمن 1393 ] [ 10:47 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 9865 ] [ نظرات () ]
فومن سه شمبه واجار ( سه شنبه بازار فومن)

واچار یا واجار گیلکی مئن بازار مانی دنه. ای واچار یکته  گیلکی دیباره واجون ایسه به معنی بازار، ینی در اصل گیلکی مئن بازار بنه واچار ولی امه گیلکون لفظ فارسیه به کار بنیم نه لفظ اصیل گیلکیه.

ای کلمه مشتق بنه از دو لفظ وا + جار 

بیجار (بی=برنج + جار=زار، مکان) = شالیزار ، کالنجار (کال=کار، جنگ و دعوا + جار) = کارزار، لیجار (لیli= نی+جار=زار) = نیزار : موسون

واجار هم از دو بخش وا(شاید 1- اثاث مانی بدی؟!؟ یا 2- واستن 3- وا:شاید کالا 4- وا(باز):مکان باز)+ جار ببی. کی چارمی دورست تر مونه ، چره کی گیلون واجارون همته سر واز وُ وازه جیگه مئن ایسه وُ شانه گوتن کی بازار فارسی واجه هی معنی دنه و اینه اینه شکل درست ایتو بو باززار = باز ( وا) = زار (جار).

واجارگا کی هنوز گیلکی مئن به کار شنه وُ یک یا چنته جی گیلون نقاط نوم جیگه جی ایسه بازار جیگه (مکان برگزاری بازار) مانی دنه.

سربس:لغت دهخدا مئن ، بازار جیرواجه واموجین.

فــــــــــــــــــــــــــــــــــارسی واگـــــــــــــــــــــــــــــــردان

 

[ چهار شنبه 22 بهمن 1393 ] [ 10:23 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 4009 ] [ نظرات () ]
فومن تصاویر

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه مطلب

[ چهار شنبه 22 بهمن 1393 ] [ 10:10 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 6284 ] [ نظرات () ]
واژگان و افعالی گیلکی

گیلکی

آوانوشت

پارسی

انگلیسی

شوون

Shu on

رفتن

go

ایسن/ مونسن

Easan

ماندن

stand

خوردن

Xurdan

خوردن

eat

خوبن

Xobe en

خواندن

ready

امن

Aman

آمدن

come

دیه ن

Diyen

دیدن

see

بشنستن-هیشنستن

Boshnoustan

شنیدن

hear-listen

گوتن/بوتن

Gutan

گفتن

say

سره دن

Sara h daan

فرستادن

send

گودن

Gudan

کردن

sequel

چاگودن

Chagudan

ساختن

made

ده ان

Da h an

داشتن

have

بوون

Bo'oun

شدن

do

ببون

Boboun

بودن

be

ببردن

Bebardan

بردن

convey-carry

ابن/اردن

Abeh en

آوردن

bring-fetch

بنویشتن

Banvishtan

نوشتن

write

هیه ن

Hiyen

خریدن

buy

ده ان-هدن

Dah aan-Hadan

دادن

give

که بین

Ka beyin

کندن

rend-cutout

کوشه ان

Kushe eh

کشتن

kill

دفرکسن

Dafarkesan

به یک باره ترسیدن،ترسانندن

 

دونستن-زونستن

Do'onestan

دانستن

know

وستن

Vastan

به مزاج آدم آمدن

-------

فترکسن

Fatarkesan

به تیپ و پای یه نفر زدن، تنه زدن

-------

دزین-دوستن

Dziyen

بستن

close

وارسن

Varsan

باریدن

rian

بیشتن

Bishtan

سرخ کردن،برشتن

Roast

پاستن

pastan

پاییدن

guard

پاسیین

Pasiyen

لگدمال کردن

-------

پزیین

pazyen

پختن

Cook

ووشتن

Vo'shtan

گریختن

Runaway

 بیز  Biz  تنفر    disgust

 

 

دهیوپت(علی رضاپور)

1392/5/26

 

[ چهار شنبه 22 بهمن 1393 ] [ 9:42 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 4715 ] [ نظرات () ]
لهجه ، گویش و زبان

لهجه: لهجه اونیه که مثلا من گیلک که میخوام فارسی یا هر زبان دیگری حرف بزنم بعضی از کلمات یا خلاصه لابلای حرف زدنم نزدیک به زبان خودم حرف بزنم.یعنی لهجه هیچ چیز جدایی از زبان نیست بلکه نوعی از بیان زبانه.مثل لهجه ترکی ، کردی ،مازنی ،گیلکی ... . اینا که فارسی حرف میزنن به خاطر تفاوت زباناشون بعضی عبارات به سبک زبان خودشن میگن.
اما گویش: گویش زیر مجموعه ای یک زبان محسوب میشه.این جوری بگم در بعضی از واژه ها ،در شیوه ی ادای کلمات و گفتار واژگان زبان متفاوته. مثل اصفهانی: اینجو اصفهونست.=این جا اصفهان است.
یا تهرانی اینجا میدون آزادیه.اینجا میدان ازادی است. و از همین نمونه ها.ولی درباره ی گیلکی ما تو زبانمون به مورچه میگیم پیتار pitar.دقت کنی هیچ وجه اشتراکی نداره.یا به زنبور : سیفتال
موش : گرزه سنجاقک :تله ی talay
در بسیاری موارد ریشه واژه ها یکیه مثل جوراب:جوراف دیوار:دیفار ایران:ایرونIron

پس گیلکی حداقل چیزی که می تونه باشه گویش نه لهجه
اما در اثبات زبان بودن گیلکی:

زبان: هر زبانی برای خودش واژه های مستقل داره دستور زبان مستقل داره افعال مستقل داره و ...
واژه های مستقلو که چنتا رو گفتم اما از افعال مجزا از فارسی چنتاش رو میگم

شوونsho'on:رفتن
چاگودنchagudan:ساختن ،درست کردن
هی ین hiyen:خریدن
دفرکسنdafarkesan:به یک باره ترسیدن
وستنVastan:به مزاج آدم اومدن،میل داشتن به یه غذا وخوردنی
و بازم توی مطلب قبلیم داخل جدول گفته بودم........
همه ی این افعال گیلکیه و کاملا مستقل حالا اینا به کنار صرف فعل ما هم از فارسی بیشتر و توی فارسی خیلیاش وجود نداره.
مثلا بوشو دنم boshoo danam یکی ازمی اوناست که اگه بخوایم به فارسی ترجمه کنیم میشه رفته دارم.یا فعل شئو نابوم که میشه رفته می بودم . آیا ما تو ی فارسی چنین افعالی داریم ؟؟؟؟؟
ولی در قواعد دیگه : بازم چنتا رو مثال می زنم توی مضاف مضاف اله یا موصوف و اینا: جوراب قرمز : به گیلکی:سورخه جوراف--- سوسمار بزرگ توی گیلکی میشه پیله چوچار. چوچار یعنی سوسمار - پیله یعنی بزرگ
یا در ساخت اسم مرکب یا صفت:
رضا سوت زن:شیپ زنی رضا
رضا پا دراز: دیراز لنگ رضا
نیزه ی نوک کج : (ول:کج) توک (خلا:نیزه): ول توک خلا
و.............


یا واسه منفی کردن افعال

دادن=هدن .......................میدهد: نـمیدهد======هدنه:هـنـدنه
گرفتن= بیتن:هیتن.............میگیرد:نـمیگیرد======گینه:هـنـگینه
خریدن=هی ین..................خرید :نـخرید =======بیه:هیـنـته

 

دهیوپت(علی رضاپور)

1392/7/1

[ چهار شنبه 22 بهمن 1393 ] [ 9:35 ] [ دهیوپت(ع.ر) ] [ بازديد : 7383 ] [ نظرات () ]
یک پیشنهاد به شهروندان گیلانی

این روزها که بیشتر مردم در کنار سیم کارت دائمی همراه اول خودشان ، یک سیم کارت ایرانسل هم دارند و یا به دلیل امکانات خوبی که شرکت ایرانسل در خدمت مشتریان خود می گذارد دیگر زیاد سیم کارت دائمی همراه اول مورد استفاده قرار نمی گیرد وسیم کارت ایرانسل به عنوان سیم کارت ثابت محسوب می شود .

در این حال بیشتر از اینکه بخوام اسم این پست را یک پیشنهاد بگذارم میتونم بگم یک خواهش از شهروندان گیلانی دارم نه اینکه فقط دغدغه ی فکری من به عنوان یک گیلانی باشد بلکه می دانم این مسئله ی مهم ، ذهن دوستداران فرهنگ گیلان را به خود مشغول کرده است و حال آنکه ما می توانیم با استفاده از خدمات شرکت ایرانسل که فرصتی برای ما گیلانی ها محسوب می شود زبان غنی خود را حفظ کنیم و برای از بین بردن باورهای ناپسند در مورد زبان گیلکی و ترویج فرهنگ اصیل خود که به راستی میراث گذشتگان مان می باشد قدمی هرچند کوچک برداریم و آهنگ های گیلکی زیر را به عنوان آهنگ پیشواز ایرانسل خود برگزینیم .

رعنا                                          2211098

می گیلان                                    551863

نوبهار                                        3311049

وطن بهار                                    3311048

نوروز ایران                                3311045 

باران                                         551790

سفر                                           3311047

صوبه عیده                                  551872

اهه بگو (بی کلام)                         551836

باهاره باهاره (رقص تالشی)            551824

مبارک با (رقص تالشی)                 551823

قاسم آبادی (رقص محلی گیلان)         551838

آهنگ مورد نظر خود را با پیام کوتاه به شماره ی 7575 ارسال نمایید در ضمن به صورت رایگان می توان با داشتن فرمول زیر آهنگ قدیمی را با آهنگ جدید مورد نظر خود جایگزین کنید:

# 1*کد جدید * کد قدیمی * 6 * 777 *

از شهروندان گیلانی (گیله مردان و گیله زنان) خواهشمندم که با این کار، در راه ارتقای اصالت غنی خود قدمی بردارند .

 

[ یک شنبه 19 بهمن 1393 ] [ 13:27 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4288 ] [ نظرات () ]
کدهای پیشواز همراه اول از زنده یاد فریدون پوررضا و استاد ناصر مسعودی

31836

صوبه عیده فریدون پور رضا
31847     گل ناز  فریدون پور رضا
31828 نوبهاره گیلان ناصر مسعودی
31829   می گیلان فریدون پور رضا
31830  من عاشق بهارم ناصر مسعودی

[ یک شنبه 19 بهمن 1393 ] [ 13:27 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 13645 ] [ نظرات () ]
مه ماره کشه (آغوش مادرم)

 

یتا روز

یک روز

آسمونا تنها ونوم

زیر آسمان آبی و به تنهایی

درفکه سر نشینوم

به کوه درفک می روم

تا به تا ابرونه جا

دانه به دانه با ابرها

ستارونا اشماروم

و در شبها ستاره ها را شماره می کنم

ماهه جا خنده کونوم

با ماه می خندم

گلونا دسته به دسته مو چینوم

گلها را می چینم

اوشونه بویا تره هدیه اوروم

عطرشان را برایت هدیه می آورم

ورفونه سر نشینوم

روی برف می نشینم

زی دارونه گوله جا

با گل درحتان زیتون

تره اللا چاکونوم

برایت گردنیند درست می  کنم

ته می یا

گیسوانت را

اسپرویه آوه جا مو شونه زنوم

با آب سپیدرود  شانه می کنم

اسپرو خنده کونه

سپیدرود می خندد

مو اونه تیشکه آوا

من آب زلالش را

یه تا گوله اوگوروم

کوزه ای بر میدارم

ته چمونا اوسینوم

به چشمهایت می مالم

که هنی سو آگیرون

تا دوباره روشن شوند

تو مرا خوب بونی

مرا خوب ببینی

مرا ته جون آگیری

مرا در آغوش بگیری

مو ته کشه میونی

من در آغوش تو

تره آواز اوگنوم

برایت آواز بخوانم

تره " مار "

برای تو مادر

تو که زمستونه شوون

برای تو که در شبهای زمستان

مرا ته کشه منون جا دی ییه

مرا در آغوش می گرفتی

تا که سرمای جا مو یخ مزنوم

تا از سرما یخ نزنم

تا که سرمای جا مو یخ مزنوم

 تا از سرما یخ نزنم


 

 

[ یک شنبه 19 بهمن 1393 ] [ 13:26 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4028 ] [ نظرات () ]
آخرين مطالب
خط گیلکی (1395/08/06 )
gilaki music (1394/12/01 )
بیه لاکو... (1394/11/26 )
خط گیلکی (1394/11/22 )
صفحات وب